یکی از موارد مهم در مدیریت و سیاستگذاری در دنیای امروز مطالعات آینده پژوهی و پیش بینی منطقی آینده است. مطالعات آینده پژوهی مجموعه ای از تلاشهایی است که با جستجوی منابع، الگوها، و عوامل تغییر یا ثبات، به دنبال تصویر منطقی از آیندههای بالقوّه بوده و به برنامهریزی برای آنها میپردازد و به قولی آیندهپژوهی بازتاب دهنده چگونگی زایش واقعیّت «فردا» از دل تغییر (یا ثبات) «امروز»، است .
بر اساس آنچه که از مطالعات آینده پژوهی و پیش بینی آینده به دست می آید، مدیران می توانند استراتژیهای کلان و یا استراتژیهای بلند مدت وسپس استراتژیهای کوتاه مدت و اهداف دست یافتنی را تدوین نمایند.
بنابراین سازمان یا کشوری در برنامه های پیش رو خود می تواند موفق باشد که مطالعات آینده پژوهی درستی را انجام داده باشد.
بد نیست توجه داشته باشیم که تفاوتی در دو نگاه متفاوت به آینده وجود دارد. نگاه آرمانی یا نگاه براساس آینده پژوهی.
نگاه آرمانی به آینده، منجر به تعریف یک چشمانداز می شود و خط مش مشخص میکند که در آن جهت حرکت مشخص می شود چشم انداز سبب میشود که از مسیر خود منحرف نشویم و اهداف و اولویتها را بهراحتی فراموش نکنیم.. ولی ممکن است در یک زمان مشخص نتوان به چشمانداز رسید اما آینده پژوهی می تواند آینده ای واقعی را تعریف کند که برنامه استراتژیک بر اساس آن شکل می گیرد و درصورت تدوین استراتژی مناسب، تاکتیکهای مناسب و اهداف درست، اینآینده در زمان مشخص قابل دستیابی است.
حال این پرسش پیش می آید که در مطالعات آینده پژوهی، نقش بازنشستگان در توسعه کشور چگونه است.
در این یادداشت نمی خواهم به دانش و یا تجربه کسب شده توسط بازنشستگان بپردازم بلکه قصد دارم از زاویه دیگری به این بخش از جامعه در مطالعات آینده پژوهی اشاره کنم.
ولی در ابتدا لازم می دانم تا از فرصت استفاده کرده و به دو نکته مهم در ارتباط با بازنشستگان اشاره کنم که گاهی از یاد می روند.
برخلاف باور برخی، بازنشستگان حقوق بگیران بیکار دولت نیستند آنها کسانی هستند که در حال استفاده از سرمایه گذاری هستند که در طول سالیان گذشته، در زمان اشتغال، برای تامین آینده خود ،در اختیار یک ارگان رسمی قرار داده اند بنابراین آنچه که امروز بهعنوان مستمری دریافت میکنند بازگشت سود سرمایه آنها است که متاسفانه به دلیل تورم و مشکلات مدیریتی ارزش سود سرمایه گذاری انها متناسب با شرایط زندگی نیست ولی با این حال بخشی از شاغلین امروز جامعه، از این سرمایه گذاری بهره می برند و مشغول به کار هستند.
مورد بعد اینکه، تمام کسانی که امروز (بعنوان مثال در کارخانه های بزرگ با پالایشگاه ها و یا در دفاتر مرکزی) از مزایای شغلی نسبتا مناسبتی ( به ویژه در مناطق نامناسب ابوهوایی) بهره می برند. لازم است به یاد داشته باشند که در گذشته نه چندان دور کارگران و کارشناسانی در شرایط سخت کاری و کمبودهای رفاهی، تلاش کردند که این فضای کاری مناسب امروز برای این دوستان فراهم شود. بازنشستگان امروز همان جوانهایی هستند که در دوران سختی و توسعه کشور نقش مهمی را در ساخت این صنایع به عهده داشتند و چرخهای صنعتی و خدماتی کشور را برای رسیدن به امروز بهتر با زحمت به گردش درآورده اند.
از این موارد بگذریم و به آنچه که در مطالعات آینده پژوهی در ارتباط با نقش بازنشستگان کمتر به آن توجه می شود، بپردازیم.
اولین مورد مهم این است که آینده پژوهشگران باید به یاد داشته باشند که وضعیت بازنشستگان امروز ،تصویری از آینده برای نیروی انسانی فعال امروز کشور به نمایش می گذارد.
این جمله خبری در نگاه اول بسیار ساده و پیش پا افتاده بنظر می آید ولی در یک بررسی آینده پژوهی از اهمیت ویژه ای برخوردار است.
بنابراین کسانی که آینده پژوهی انجام می دهند لازم است تاثیر نگاه به زندگی بازنشستگان را بر روی منابع انسانی امروز را نیز بررسی کرده و فرصت ها و تهدیدهای حاصل از این نگاه را بررسی کنند .
این نمایش آینده، که در برابر کارگران و کارشناسان شاغل کشور در مشاغل گوناگون قرار گرفته، سبب شده است که برنامه های پیشبینیهای شده برای آینده کشور در زمان اجرا را دچار مخاطره کند و در برنامههای تهیه شده، خدشه وارد نماید.
بدون تردید توسعه و اجرای هر نوع برنامه بدون توجه به تامین منابع انسانی کمی و کیفی امکانپذیر نیست. امروز زمانی که کارگران و کارشناسان شاغل، تصویر بازنشستگی خود را می بینند امید به آینده و انگیزه کاری را از دست می دهند و به نتیجه ای ساده میرسند که کار تخصصی و مستمر، آینده روشنی را پیش روی آنها قرار نخواهد داد.
از سوی دیگر جوانان با باز خورد دریافتی از این گروه فعال جامعه، به این باور می رسند که شغل آنها نباید بر اساس علاقه یا نیاز کشور باشد بلکه عاقلانه این است تا بر اساس دستیابی به منابع مالی در کوتاه مدت ویا مهاجرت انتخاب شود.
این نگاه سبب شده است که جوانها به مشاغل مورد نیاز کشور توجه کمتری نشان بدهند و بدون تردید این انتخاب جوانان، در بلند مدت سبب خواهد شد که برنامههای توسعه کشور به منابع انسانی مورد نیاز خود برای رسیدن به اهداف تعریف شده، دسترسی پیدا نکند .
دو مثال ساده میزنم.
مورد اول پرستار بازنشسته ای را تصور کنید به بیمارستانی که سال ها در آن کار کرده است ، مراجعه میکند رفتارسازمانی با او و وضعیت مالی این شخص، چه پیامی به پرستاران شاغل در بیمارستان می دهد به جز آن که آینده ای بسیار آشفته را برای آنها به تصویر می کشد.
و یا مورد دیگری را تجسم کنید کارگر معدنی که در تونل های زیر زمین به سختی کار میکند وقتی همکار بازنشسته خود را میبیند به فکر فرو میرود که آیا این سختی که تحمل میکند در برابر چنین آیندهای که در روبرویش قرار دارد دارای ارزش کافی هست یا خیر.
حال پیام این دو نفر برای شاغلین و نسل جوان چیست؟
پس میتوان به سادگی دریافت که بازنشستگان پیش از آن میزانی که مسئولین فکر میکنند در روند تامین کیفی و کمی نیروی انسانی مورد نیاز برنامه های توسعه کشور، می توانند نقش داشته باشند.
بنظر می رسد که امروز بخش مهمی از مهاجرتها، کمبود نیروی متخصص و مجرب، عدم علاقه به تجربه اندوزی، عدم علاقه برای خدمت در کارهای سخت و به دنبال دستیابی به ثروتهای زودهنگام بودن، در نسل جوان، می تواند ناشی از ده ها هزار تصویری از آینده ای باشد که در برابر جوانان به نمایش گذاشته شده است .
از سوی دیگر با توجه به توسعه سریع هوش مصنوعی ، رباتیک و علوم انسانی در دنیای امروز می توان انتظار داشت مشاغل خدماتی در آینده از اهمیت بیشتری برخوردار شوند. از آنجاییکه بخش بزرگی از هزینه کرد بازنشستگان، مستقیماً در بخش خدمات مصرف می گردد. بنابراین بازنشستگانی که دارای قدرت خرید کافی هستند سبب توسعه بخش خدمات کشور خواهند شد. خدماتی که دامنه وسیعی از درمانی، حمل و نقل، تغذیه، آموزش ، گردشگری حمل و نقل شهری و… در بر می گیرد
بنابراین در پایان این یادداشت می توان به این نتیجه رسید که بازنشستگان ، علاوه بر آنکه نقش مهمی در توسعه کشور در گذشته به عهده داشته و سرمایه گذاری آنها نیز سبب اشتغال در امروز شده است. آنها همچنان درکیفیت و کمیت تامین منابع انسانی کشور برای توسعه و ایجاد مشاغل خدماتی نقش مهمی را بعهده دارند.
عدم توجه به این نقش در مطالعات آینده پژوهی می تواند در موفقیت برنامههای توسعه کشور، چه در بخش صنعتی و چه در بخش خدماتی تاثیر بسزایی داشته باشد.
بدون تردید یکی از چالش ها و ستیز بدون خون ریزی کشورها در دنیای امروز و آینده نه چندان دور، تامین کمی و کیفی نیروی انسانی است بنابراین کشورها باید از تمام ابزار و امکانات برای تضمین نیروی انسانی مورد نیاز در ادامه بقا خود بهره ببرند.
یاداور می شوم که در ارتباط با توجه به بازنشستگان در کنار برنامه ریزی های تامین مالی، لازم است نگاه فرهنگی به شناخت و معرفی این بخش جامعه به کشور به ویژه مدیران ارشد تصمیم گیر نیزصورت پذیرد.