گفتند قرارداد ۵ساله امضا می کنید و سند خانه هم می آورید

۴ بهمن, ۱۴۰۲

گفتند قرارداد ۵ساله امضا می کنید و سند خانه هم می آورید

ایرج فاضل بخششی:یک تصادف مرا به ایریتک رساند

گفتگو: حسین برزگریاری

از مدیران برجسته شرکت ایریتک با کوله باری از تجریه و دانش است.مهندس ایرج فاضل بخششی پس از ۳۴ سال حضور در شرکت همچنان مثل روزهای ابتدای شروع کارشان با انگیزه و مصمم هستند.مصاحبه شنیدنی و جذاب ایشان را با هم م یخوانیم.

*به ۳۴-۳۵ سال پیش و ورود شما به ایریتک برگردیم.

فارغ التحصیل رشته معدن دانشکده فنی دانشگاه تهران با ۳۴ سال سابقه فعالیت در رشته استخراج معدن هستم. پس از پایان تحصیل دنبال جایی بودم که هم زمان کار و خدمت سربازی ام را انجام دهم.وزارت معادن و فلزات چند پیشنهاد همکاری را به بنده دادند که به عنوان معاونت معاونت معدنی یا مسئول معدن به یکی از استان های شمالی یا جنوبی کشور مثل جزیره هرمز بروم. همان زمان برای انجام کار شخصی به خیابان گاندی آمده بودم که یک ماشین خیلی آهسته به پای من ضربه زد.به داخل ماشین که نگاه کردم دیدم جناب آقای مهندس ناصری یکی از مهندسان خوب ایریتک بود که البته در آن مقطع ایشان را نمی شناختم.خیلی اتفاقی دیدم که روی ماشین نوشته شده است وزارت معادن و فلزات، شرکت بین المللی مهندسی ایران( ایریتک).از ایشان آدرس شرکت را پرسیدم و به ساختمان شرکت در خیابان گاندی مراجعه کردم. از نگهبانی پرسیدم شما تابع وزارت معادن و فلزات هستید؟ که پاسخ ایشان مثبت بود.گفتم احیانا شما مهندس معدن جوان نمی خواهید؟از کارگزینی پرسیدو به بنده گفتند ما یک پروژه ای به نام چادرملو را گرفتیم . آگهی جذب مهندس معدن دادیم که کسی به ما رجوع نکرده، شما تشریف ببرید  طبقه بالا ببیند هنوز نیرو می خواهند یا نه؟

*مصاحبه هم انجام دادید؟

من به قسمت اداری  شرکت ایریتک رفتم و گفتند باید مصاحبه کنیم. آن زمان یک آقایی به نام دکتر یوسفی مدیر واحد مکانیک شرکت ایریتک بودند که  قسمت اداری به من گفت باید با ایشان مصاحبه کنم.ایشان خیلی انسان وارسته و مسلط به کار بود که از من رشته تحصیلی  و دانشگاه همرا پرسیدند و وقتی متوجه شدند من مهندس معدن هستم و خودشان متخصص مهندسی  مکانیک گفتند چطور باید با شما مصاحبه کنم، من هم به شوخی گفتم اتفاقا من هم مکانیک نمی دانم.گفت یک سوال می کنم: خدا وکیلی چقدر در دانشگاه یاد گرفتی؟ گفتم آقای دکتر  اساتید خیلی زحمت کشیدند که اگر ۵۰ درصدش را هم یاد گرفته باشم کار خیلی بزرگی کرده ام.گفت همین که فکر می کنی ۵۰ درصد را فهمیدی خیلی خوب است، چون خیلی ها می گویند کاملا درس ها  فهمیدیم اما هیچی نفهمیده اند، شما استخدامی.سال ۶۷ بود که  به طور کارورز کار درایریتک را اغاز کردم تا در پروژه چادرملو  به عتوان سرباز مهندس فعالیت کنم.شرکت ایریتک در آن مقطع به دلایل مختلف نتوانست مرا جذب کند و به همین دلیل مجبور شدم در سال ۶۸ به وزارت معادن و فلزات بروم و مسئول معدن  معدن طلای موته شوم. پس از یک سال ادامه همکاری  در معدن طلای موته میسر نبود و برگشتم وزارت خانه و  اعلام کردم که نمی خواهم طرح سربازی را ادامه دهم و تصمیم دارم به پادگان برگردم . وزارتخانه قبول نکردند و دوباره مرا به ایریتک فرستادند.  در شرکت ایریتک گفتند باید قرارداد ۵ ساله ببندی و سند خانه هم بیاوری که برای ادامه کار  می مانی.خلاصه هر طور بود پذیرفتم و از آن تاریخ که دی ماه ۶۹ بود تا الان ۳۴ سال است که در ایریتک ماندگار شدم.

*از اولین پروژه تان بگویید.

به دلیل تجربه ای که در بحث مدیریت معدن درموته داشتم درابتدا  تصمیم گرفتم اصلا وارد کار مدیریتی نشوم. وقتی هم وارد شرکت شدم پیشنهادشان معاونت  واحد معدن را درابتدا نپذیرفتم و به عنوان کارشناس آغاز به کار کردم. اما به دلیل نیاز کاری خیلی زود درگیر پروژه های مختلف شدم. اولین پروژه ای که درگیر آن شدم پروژه اتنخاب محل ساخت فولاد خراسان بود. بعد از حدود هشت ماه به عنوان هماهنگ کننده مهندسی در بخش  معدنی و زمین شناسی پروژه فولاد خراسان، فولاد مبارکه، فولادهرمزگان،مطالعات معدن سنگان و مطالعات فولاد اسفراین درگیر اجرای پروژه ها شدم.

*با شرکت های خارجی هم همکاری داشتید؟

اگر درست به یاد داشته باشم  سال ۷۴ اولین مذاکره جدی ام با شرکت خارجی( سایمونز کانادا) روی مطالعات فنی- اقتصادی پروژه سنگان بود. از این پروژه یک خاطره جالب دارم، زمان اجرای این پروژه ما با آقای مهندس خان سفید – مدیر پروژه وقت-  برای مذاکره به کانادا رفتیم، در  زمان پرواز به شهر ونکوور، مقاله مربوط به  آخرین سمینار معدنی در آمریکا را می خواندم. در آن مقاله نوشته شده بود که برای دستیابی بهتر به تولید از پله های معدنی باید ارتفاع دسترسی شاغل را حدود متر بالاتر از سطح پله باشد. زمانی که وارد شرکت کانادایی شدم و آن ها طراحی معدن سنگان را توضیح می دادند   متوجه شدم که ان ها این ارتفاع را یک متر بالاتر در نظر گرفته بودند. در همان جلسه نظر اصلاحی خودم را اعلام کردم

*واکنش آن ها چه بود؟

مهندس طراح کانادایی به من گفت شما از ایران آمدید و  طراحی بلد نیستید، مدیرشان در ادامه گفت ما طراح هستیم شما چرا این حرف را می زنید؟ . من چون تازه مقاله را خوانده بودم در جواب آن ها گفتم: اطلاعات شما به روز نیست، در آخرین سمینار آمریکا گفته شده که باید ارتفاع را حدود ۲ متر در نظر بگیرید. ایشان گفت تا کتاب سمینار بیاورند. وقتی مقاله مربوطه در کتاب را خواند با دلخوری گفت شما باید ۱۵ روز اینجا  بمانید و مدارک را کنترل کنید  چون بهتر از گروه ما به این مهم اشراف دارید.در طی آن مدت با روش کار شرکت سایمونزدر پروژه ها به طور  آشنا شدم و اطلاعات و آموخته های جدیدم را در اختیار ایریتک قرار دادم.

اتفاق جالب چه بود؟

اتفاق بامزه اش این بود که وقتی بعد از ۱۵ روز قصد بازگشت داشتم به من گفتند ویزای ترانزیت من تمام شده و اجازه  سوار شدن به هواپیما را ندارم .در ابتدا تصور می کردم خیلی زود  این مشکل حل می شود اما همین اتفاق باعث شد ۳۰ روز دیگر در کانادا بمانم.شرکت سایمونز پیشنهاد همکاری و استخدام شدن را به من داد اما قبول نکردم.هر روز به سفارت آلمان می رفتم شاید از آن جا ویزای ترانزیت بگیرم که موفق نشدم.شرکت کانادایی به پلیس مراجعه کرد تا مشکل را حل کند و پلیس نیز با اشار به تعهد شرکت سایمونز برای  دعوت نامه من پاسخی به ایشان نداد، خلاصه بعد از یک ماه  با زحمتبرگشتم.بعد از آن هر سفری که می رفتم نگران تکرار این اتفاق بودم. بگذریم فعالیت من درپروژه های مختلف در  ایریتک ادامه پیدا کرد تا این که در سال ۷۸ به عنوان مدیر مهندسی بخش معدن شرکت ایریتک منسوب شدم در ان بازه زمانی پروژه های مختلفی داشتیم مثل پروژه مطالعاتی کهنوج، چادرملو خط ۴،۵ مطالعات روی و فلزات گرانبها.اما مهمترین پروژه،پروژه طبس بود. این پروژه و پروژه آماک ایریتک را متحول کرد.

این پروژه بزرگ چه پیامدهایی داشت؟

وجود این پروژه های بزرگ باعث تشکیل شرکت های دیگری در زیر مجموعه ایریتک تشکیل شود  مثل شرکت پامیکو،آیمیکو و..  پروژه طبس باعث شد تا شرکت د عطار را  نیرخریداری کند. البته این پروژه در تغییر ساختار تفکر شرکت هم تاثیر داشت.چون برای اولین مرتبه با شرکتی کار می کردیم که مشاور کارفرما در پروژه یک شرکت خارجی به نام شرکت آدام  بود.بعضی وقت ها همکاران مهندسی ما باید برای دفاع از پروژه باید مقابل یک شرکت خارجی می نشستند.همین گفتگوها  سبب شد سطح علمی و فنی همکاران مهندسی بالا  رود. به طوری که همان بچه هایی که در آن مقطع با ما کار می کردند الان یا در شرکت های خارجی هستند یا در شرکت های مهم داخلی در رده مدیریتی  فعالیت دارند.در همان مقطع  مسئول دفتر ایریتک در انگلستان که در آن جا طراحی ها و کارهای مرتبط ببا پروژه در دفتر شرکت اسکانسکا با همکاران تیم مهندسی انجام می دادیم.به هرحال پروژه طبس یکی از افتنخارات ایریتک و اولین و بزرگترین معدن مکانیزه ایران است که حدود ۶۰ درصد ذغال سنگ کشور را تولید می کند.طبس جایی بود که وقتی برای شروع کار به آن جا رفتیم، امکانات حداقلی حتی  تایمن یک ماشین سواری هم  مشکل بود .حتی مجبور شدیم برای تامین نیرو از افراد بومی آموزش ندیده در زیززمین معدن ذغالسنگ استفاده کنیم.این جوانان به لحاظ جسمانی هم ضعیف بودند  بنابراین در ابتدا از نظر تغذیه خیلی خوب به آن ها رسیدگی کردیم وسپس آموز اشان دادیم. یادم هست همکاران انگلیسی ما در ابتدای کار حاضر نبودند با این نیروها به زیر زمین بروند چون می گفتند این ها نمی توانند  به درستی در زیر زمین راه بروند. یکی از موارد جالب دراین پروژه این بود که برای طراحی تقاطع های زیرزمینی چون محل تلاقی دو سطح شیبدار بود که قطار مسافری و هم قطار باری در انها  حرکت می کردند، شرکت انگلیسی  یک میلیون دلار دستمزد طلب کرد .اما ما به اتفاق سایر همکاران طراحی کردیم و مدل سه بعدی ها را ساختیم و مشاور های خارجی طرح ما را پذیرفتند.این کار بسیار سختی بود.اما باید از یک پروژه خاص صحبت کنم.

*بفرمایید.

اما پروژه ای که به نوعی صنعت ایران را تکان داد، این بود که ما برای اولین مرتبه قاب های زیرزمینی بزرگ را طراحی کردیم و پس از تایید دانشگاه شریف در ایران تولید شد. .مسئله بعدی استفاده از ماشین آلاتی بود که در معادن ایران قادرگذشته استفاده نشده بود مانند ماشین رودهدر .البته این ماشین در تونل ها کاربرد داشتند.ما رانندگانی را آموزش دادیم که الان  نیروهای معدن ذغال سنگ طبس بدون حضور خارجی ها از انها استفاده می کنند .یکی از موارد مهم و منحصر به فرد دیگر، جداکننده « تری فلو»  بود که اولین جدا کننده ثقلی با روش جدید بود.ما برای اولین مرتبه این تجهیز را به ایران آوردیم و در مجتمع ذغال سنگ طبس بزرگترین کارخانه ذغال شویی را در ایران ساختیم مهمترین تکنولوژی در زمان خودش در معادن ذغال سنگ دنیا بود.در پروژه طبس شرکت پامیکو ۵۶۰۰ متر تونل زد که فقط دو نفر مصدوم و زخمی شدند که این یک رکورد در دنیا به شمار می آمد.ما یکی از مهندسان خوب مان( آقای مهندس رحیم زاده) را به دلیل گزیدگی در آن جا از دست دادیم که یادش گرامی باد.در پروژه طبس در کنار تمام اندوخته های مان به چند دانش خیلی اختصاصی  نیز دست پیدا کردیم. اول اینکه یاد گرفتیم برای رسیدن به اهداف روزانه باید ابتدای  در صبح هر روز کاری درباره آن صحبت کنیم. دوم، یاد گرفتیم هدف از یک طراحی  مهندسی چیست؟ همکاران انگلیسی ما  خیلی تاکید داشتند که مراقب صحبت های مان باشیم. یادم هست یکی از همکاران  ما در جلسه ای گفته بود که من از فلان استاندارد استفاده کردم. مشاور انگلیس گفت: که کتابی که استفاده کردی را بیاور . من بعد از جلسه  به مشاور گفتم در گفتار  اشتباهی  شده است و نباید ایشان به این کتاب اشاره می کرد. اما مشاور انگلیسی پاسخ داد یا کتاب را تا هفته آینده می آورید یا این که تمام مدارکی که ایشان تا امروز صادر کرده  راما به عنوان دادن ادرس غلط رد می کنیم.

چه کار کردید؟

هر طوری بود این کتاب استاندارد را از  ایتالیا  خریداری کردیم و با اولین پرواز به ایران آوردیم. خوب یادم هست که پرواز ساعت ۲ بامداد نشست و همکار ما در فرودگاه کتاب را از مهماندار گرفت  و  ساعت هشت صبح به دست شماور انگلیسی  رساندیم.موضوع دیگری که از آن ها یادگرفتیم این بود  که در جلسه بررسی مدارک وقتی نقشه را باز کردیم امشاورنگلیسی پرسید چه کسی طراحی کرده؟گفتم فلانی و فلانی. پرسید پس شما چکاره اید؟گفتم من مدیر مهندسی پروژه هستم ایشان گفت افرادی که نام شان زیر این نقشه آمده باید اینجا باشند و از نقشه دفاع کنند،  و ادامه داد : شما چطور می خواهید از این ها دفاع کنید؟ سپس جلسه را تعطیل کرد

*بعد از آن چه اتفاقی افتاد؟

از ان جلسه  به بعد دیگر همه مهندسین طراح برای دفاع حاضر می شدندو یک بار مشاور انگلیسی از من پرسیدشما  بعنوان مدیر مهندسی پروژه نقشه را دیدید؟ گفتم بله . لبخندی زد و گفت باید زیر تمام این نقشه ها امضا کنید، در غیر این صورت قابل قبول نیست. من وقتی با ایریتک این موضوع را مطرح کردم و گفتند ساختار ایریتک اجاز نمی دهد ولی مشاور خارجی قبول نکردو  گفت به عنوان مدیر مهندسی باید زیر تمام نقشه ها را امضا کنید و اگر نقشه ها را امضا نکنید حق شرکت در جلسه را ندارید. من مجبور شدم  زیر همه نقشه ها را امضا کنم تا دیگر جای بحثی باقی نماند. مشاور انگلیسی موارد  این گونه به ما آموزش روش مهندسی دادو

*خیلی سخت گیری می کردند.

درباره ایمنی در کارگاه  طبس باید بگویم همیشه در اولویت قرار داشت یک بار  من به دلیل عجله ای که برای برگشت به تهران داشتم از ماشین پیاده شدم و یادم رفت کلاه ایمنی را سرم بگذارم و مشغول صحبت با همکارم کنار ماشین  شدم. وقتی  به تهران برگشتم  هفته بعد با مشاور خارجی جلسه داشتیم مشاور خارجی  درابتدای جلسه درباره اهیمت ایمنی صحبت کرد  و سپس تصویری  را بر روی پرده انداخت و گفت:« این آقا که عکس شان را می بینید یک هفته اجازه ورود به سایت را به دلیل بی احتیاطی و بی علاقه بودن به HSE ندارد.دیدم عکس مرا بدون کلاهایمین روی پرده انداخته است. رو به من می گفت اگر مدیر مهندسی  یک ثانیه بدون کلاه ایمنی باشد کارگر حق دارد یک روز کلاه سرش نباشد.بعد از تغییرات مدیتی و رفتن آقای مهندس فرمانی اتفاق بدی افتاد، بخش معدن و BU معدن تضعیف  و تعطیل شد .اکثر  مهندسین از ایریتک جدا شدند و من مدیر پروژه سونگون و مدیرعامل شرکت آیمیکو شدم. در  شرکت آیمکو ما  دو پروژه خارجی پروژه مطالعات گینه و شناسایی معدن فالومه سنگال  را در کنار پروژه های خود شرکت انجام دادیم .یک مطالعه هم روی سنگ معدن در ارمنستان داشتیم..

صحبت پایانی شما را می شنویم.

شرکت ایریتک یک وزنه ای مهندسی و دانشی در کشور است که باید نگاه کافی به آن شود.ایریتک می تواند نوک پیکان حرکت فولاد و معدن در کشور و صادرات خدمات مهندسی  به خارج از کشور باشد.بسیاری از شرکت های مشاوره یا تولیدی فولادی که امروز وجود دارند  از مهندسین  تربیت شده در ایریتک بهره می برند .انتظار دارم دولت خیلی بیشتر از این ها به این شرکت توجه کند و امیدوارم شرکت  ایریتک همچنان پایدار باشد و پیروز باشد.

Total ۱ Votes
۰

Tell us how can we improve this post?

+ = Verify Human or Spambot ?

گفتگو